ویژگی های تفكر خلاق
ویژگی های تفكر خلاق عبارتند از:
۱- خلاقیت در ارتباط با میل، رغبت و آمادگی شدید اتفاق می افتد.
۲- خلاقیت كار در نهایت ظرفیت شخصی را در بر می گیرد، نه در حد معمول آن.
۳- خلاقیت، تنظیم مجدد، بسط یا تفسیر و یا بازسازی اندیشه ها، نظریه ها و یا عقاید را در برمی گیرد.
۴- خلاقیت به یك مكان درونی برای ارزشیابی بیشتر از مكان بیرونی آن احتیاج دارد.
۵- خلاقیت بعضی اوقات، از طریق پرهیز از درگیری شدید برای مدتی به منظور اجازه دادن به بروز جریان آزاد فكر تسهیل می شود.
خصوصیات شخص خلاق
یافته های علمی نشان می دهد كه اشخاص خلاق كم و بیش دارای خصایص ششگانه زیر هستند:
۱- فصیح صحبت می كنند.
۲- در جو آزاد انعطاف و وفاق دارند و در جو فشار گردن كشی می كنند.
۳- در فكر كردن بیشتر واگرا و مبتكرند تا هم گرا و دنباله رو.
۴- حافظه خوب و فكر جویای آنها سبب می شود كه هر چیز نوظهور را آشنا بیابند.
۵- به خلق خوش و رفتار شوخ تمایل دارند.
۶- به داشتن افكار احمقانه و غریب شهرت دارند.
به آسانی می توان دریافت كه بعضی از این مختصات سبب ناراحتی بسیاری از معلمان می شود خوشبختانه عدم وفاق در زمینه خاص بیش از آنكه نمودی از شرارت ذاتی باشد، به طور ساده یك صفت مطلوب شناخته می شود و این شناخت اولین گام معلم یا مربی در جهت حفظ این منبع خلاقیت محسوب می شود.
اما این نگرانی كاملاً از بین نمی رود، زیرا خلاق بالقوه در مدرسه به دفعات عدیده ناموفق است و نیز خلاقان بالقوه افرادی مستقل، روشنفكر، زبان دار در حد اعلا هستند و در بعضی اوقات غیراجتماعی اند. آنان از درس حفظی و گوش دادنی عادی لذت نمی برند. دانش آموز خلاق تفكری تحلیلگر، بارور و سازنده دارد. او می تواند ذهن خود را روی یك چیز متمركز كند و آن قدر به آن انرژی بدهد تا واقعیت امر با آفریدن تصویری كاملاً واضح و قابل درك در ذهن روشن شود و در نهایت مسئله حل گردد.
ارتباط خلاقیت و هوش
برخی معتقدند كه بین آزمون های هوش و آزمون های خلاقیت از لحاظ توانایی های مورد اندازه گیری هم پوشی زیادی وجود دارد و در كل جمعیت بین نمره های آزمون های هوش و آزمون های خلاقیت همبستگی مثبت دیده می شود.
البته برخی دیگر معتقدند همبستگی بین آزمون های خلاقیت و هوش بسیار پایین است. بنابراین از روی نمرات هوش كودكان نمی توان میزان خلاقیت آنها را پیش بینی كرد. به طور كلی چنین به نظر می رسد كه آزمون های خلاقیت، دسته ای از ویژگی های ذهنی را می سنجند كه آزمون های هوش قادر به اندازه گیری آنها نیستند. این وضعیت درباره رابطه بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی نیز صادق است، بدین معنی كه بین نمرات آزمون های خلاقیت و نمرات آزمون های پیشرفت تحصیلی نیز ضریب همبستگی بالایی به دست نیامده است، اما با وجود همبستگی ناچیز بین نمرات آزمون های هوش و پیشرفت تحصیلی نباید انتظار داشت كه افراد خلاق را در میان افراد دارای هوش پایین یافت.
والدچ و رانكو ضمن تایید این مطالب اظهار می دارند كه داشتن حداقلی از هوش، برای خلاقیت ضروری به نظر می رسد. بررسی های انجام شده نشان می دهد افراد باهوش بالاتر از حد متوسط معمولاً در آزمون های خلاقیت نمره های بالایی می گیرند. البته از سطح هوشی معینی به بالا (مثلاً بالاتر از ۱۲۰) رابطه بسیار ناچیزی بین هوش و نمره ها خلاقیت دیده می شود.
چه بسیار كودكانی با هوش بهره هایی بسیار بالا، در آزمون های خلاقیت نمره های بسیار پایینی دارند و از سوی دیگر كودكانی كه از لحاظ هوش مختصری بالاتر از حد متوسط هستند، اما در آزمون های خلاقیت نمره های بسیار بالایی به دست می آورند. نتیجه اینكه گرچه خلاقیت بسیار پیچیده است، ولی انجام یك عمل خلاق یا كارهای برجسته و فوق العاده صرفاً نتیجه ضریب هوشی بیشتر و بالاتر نیست.
حال این پرسش پیش می آید كه هوش و خلاقیت، دو مفهوم مترادف یا دو خصوصیت كاملاً متفاوتند؟
روانشناسان برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش تحلیل عوامل یا الگوهایی از ساخت توانایی های ذهنی انسان بدست آورده اند كه از جمله آنها الگوی اسپیرمن، ورنون، ترستون و گیلفورد است.
در الگوی اسپیرمن و ورنون، خلاقیت یكی از عوامل گروهی كوچك و محدود است كه در سطح استعداد عددی یا مكانیكی به شمار می آید، ولی گیلفورد با كنار گذاشتن مفهوم هوش عمومی، خلاقیت را یكی از ۵ عمل اصلی ذهن می داند و از آن تحت عنوان تفكر واگرا در برابر تفكر همگرا سخن می گوید. آزمایشات والاج و آندرسون و كروبلی نشان داده است كه افراد خلاق طبقات ادراكی گسترده تری از محیط می گیرند و در واقع می توان گفت كه گسترش طبقه ادراكی یكی از مشخصات بارز افراد خلاق است .
حذف یا سانسور شناختی در فرد خلاق كمتر صورت می گیرد و از سویی توجه گسترده او به محیط سبب می شود كه در آن واحد، با عناصر متعددی سروكار داشته باشد و به اشتباه كردن و تجدید نظر در رفتار عادت كند. در نتیجه نسبت به دیگران انعطاف پذیری ذهنی بیشتری دارد. دل به دریا می زند و راه حل های گوناگون را می آزماید. مك كینون بر مبنای چند معیار مختلف خصوصیات فردی گروه برجسته ای از معماران، نویسندگان و ریاضیدانان را بررسی كرد.
نتایج تحقیقات او نشان می دهد كه هر گروه از این افراد خلاق، از هوش بسیار بالایی برخوردارند و قدرت تخیل قوی دارند، فردگرا، مستقل و خود پرورند. از ذوق و احساس هنری بهره مندند، بر رفتار خود تسلط دارند و پیشرفت فردی و استقلال را به پیشرفت از طریق همرنگی با دیگران ترجیح می دهند و به آسانی می توانند از فرآیندهای فكری ثانویه (تفكر منطقی) به فرآیندی فكری ابتدایی وارد شوند.
خانواده و خلاقیت
بدون شك خانواده مهم ترین نقش را در كنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت دارد. اگر خانواده فرصت های لازم را برای سؤال كردن، كنجكاوی و كشف محیط به كودكان بدهد و هرگز آنها را تنبیه نكند، زمینه را برای رشد خلاقیت فراهم می كنند. تنبیه و تهدیدهای مكرر، آفت خلاقیت های ذهن است. فرزندان خلاق در خانه به آرامش روانی، اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی نیاز دارند.
هرچند شواهد كامل نیست، اما برخی تحقیقات نشان می دهد كه والدین كودكان خلاق در رفتار خود هماهنگی كمتری نشان می دهند، كودكان خود را آن گونه كه هستند، قبول دارند و آنها را به كنجكاوی درباره اشیاء و امور تشویق می كنند و كودكان خود را در انتخاب موضوعات مورد علاقه آزاد می گذارند و كارها و برنامه های آنان را تحت نظر دارند و پی گیری می كنند.
لذا شایسته است والدین تا آنجا كه امكان دارد كودكان خود را مستقل بار آورند و در ایجاد اعتماد به نفس، آنان را یاری كنند و دستاوردهای آنان را با آغوش باز پذیرا شوند و هنگام شكست، به جای سرزنش راهنما و راهگشای مشكلات كودكان خود باشند، تا كودكان بتوانند ضمن احساس ارزشمندی در انجام كارها، راه حل ها و عقاید غیر معمول و دور از ذهن را نیز بیازمایند، چرا كه چنین كارهایی پایه و مایه اصلی خلاقیت است.
مدرسه و خلاقیت كودكان
علاوه بر خانواده، مدرسه نیز نقش بسیار مهمی در شكوفایی خلاقیت های كودكان دارد. سن ورود به مدرسه سن بسیار حساس و بحرانی در ارتباط با خلاقیت های ذهنی است. عواملی چون تكالیف درسی، تاكید بر محفوظات، اجرای برنامه های هماهنگ و انتظار رفتارهای یكسان از كودكان، عدم توجه به تفاوت های فردی، عدم شناخت یا بی توجهی به ویژگی های كودكان خلاق سبب می شود كه قدرت خلاقیت آنان به تدریج كاهش یابد. برای اینكه مدرسه بیشترین نقش را در پرورش و خلاقیت كودكان داشته باشد، روانشناسان پیشنهاد كرده اند كه در مدارس مسائلی را كه به یادگیرندگان ارائه داده می شود طبقه بندی كنید و دستاوردهای خلاق یادگیرندگان را مورد تشویق قرار دهید.
همچنین مدارس نباید تجارب كودكان را به موارد بخصوصی محدود كنند و نسبت به اختلافات فردی یادگیرندگان با احترام برخورد كنند و در پرورش استعدادهای ویژه آنان بكوشند.